English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (396 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
valorize U ارزش قائل شدن برای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
valuers U ارزش قائل شونده
valuer U ارزش قائل شونده
overvalues U بیش از حد ارزش قائل شدن
overvalued U بیش از حد ارزش قائل شدن
overvalue U بیش از حد ارزش قائل شدن
overvaluing U بیش از حد ارزش قائل شدن
prize U غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
prized U غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
prizes U غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
prizing U غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
neoclassical theory of value U تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
stand in awe of <idiom> U احترام قائل شدن برای
to tread on somebody's foot <idiom> U برای کسی تبعیض قائل شدن
specifying U جنبه خاصی قائل شدن برای
euhemerize U اساس تاریخی قائل شدن برای
specify U جنبه خاصی قائل شدن برای
specifies U جنبه خاصی قائل شدن برای
To set a limit to everything. U برای هر چیزی حدی قائل شدن
to hold somebody in esteem U برای کسی احترام قائل شدن
anthropomorphism U قائل شدن جنبه انسانی برای خدا
anthropomorphize U جنبه انسانی برای خدا قائل شدن
nonmonetarists U ان دسته از اقتصاددانانی هستندکه برای سیاستهای مالی کارائی بیشتری قائل هستند
warrantable U دارای ارزش برای شهادت
it is not worth my while U نمیارزد برای من ارزش ندارد
book value U ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
ad valorem U به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
end U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
no par value U بدون ارزش واقعی بی ارزش
axiological U وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carried U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
tellers U قائل
teller U قائل
currency devaluation U کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
disallowing U قائل نشدن
disallowed U قائل نشدن
disallow U قائل نشدن
discriminator U قائل به تبعیض
euhemerism U قائل شدن
ditheist U قائل بدوخدا
disallows U قائل نشدن
to d. a distinction U فرقی قائل شدن
make an exception U استثناء قائل شدن
i maintain U قائل هستم به اینکه ...
forjudge U تبعیض قائل شدن
forejudge U تبعیض قائل شدن
price U بها قائل شدن
discriminate U تبعیض قائل شدن
prices U بها قائل شدن
discriminated U تبعیض قائل شدن
discriminates U تبعیض قائل شدن
demurring U استثنا قائل شدن تاخیر
demurs U استثنا قائل شدن تاخیر
segregating U تبعیض نژادی قائل شدن
demurred U استثنا قائل شدن تاخیر
deification U قائل به الوهیت شخص یاچیزی
dualize U دوتاداشتن از اثنویت قائل شدن
to make an exception U استثنا کردن یا قائل شدن
demur U استثنا قائل شدن تاخیر
preferentially U با قائل شدن حقوق امتیازی
segregates U تبعیض نژادی قائل شدن
externalizing U واقعیت خارجی قائل شدن
segregate U تبعیض نژادی قائل شدن
externalising U واقعیت خارجی قائل شدن
externalised U واقعیت خارجی قائل شدن
externalises U واقعیت خارجی قائل شدن
externalized U واقعیت خارجی قائل شدن
externalize U واقعیت خارجی قائل شدن
externalizes U واقعیت خارجی قائل شدن
deified U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
monolater U قائل بچند خداو پرستنده یکی
deifies U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
favoritism U استثناء قائل شدن نسبت بکسی
deifying U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
deify U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
ritualize U رسمی و تشریفاتی کردن شعائر دینی رابجا اوردن قائل به تشریفات شدن
universal legacy U وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
differentiates U فرق گذاشتن فرق قائل شدن
differentiate U فرق گذاشتن فرق قائل شدن
differentiating U فرق گذاشتن فرق قائل شدن
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
no par U بی ارزش
good for nothing U بی ارزش
small change U کم ارزش
fustian U بی ارزش
picayubnish U بی ارزش
prices U ارزش
brummagem U کم ارزش
picayune U بی ارزش
naught U بی ارزش
price U ارزش
avail U ارزش
punk U بی ارزش
raffish U بی ارزش
punks U بی ارزش
worthless U بی ارزش
rubbish U بی ارزش
unvalued U بی ارزش
valueless U بی ارزش
market value U ارزش
rewarding U پر ارزش
worth U با ارزش
low grade U کم ارزش
worthiness U ارزش
worth U ارزش
worm eaten U بی ارزش
big ticket U با ارزش
low level U کم ارزش
junky U بی ارزش
valuing U ارزش
regardant U با ارزش
brummagem U بی ارزش
shotten U بی ارزش
cost U ارزش
value U ارزش
treasure U با ارزش
values U ارزش
trivalency U سه ارزش
trivalence U سه ارزش
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
decrease in value U کاهش ارزش
capital value U ارزش فعلی
commercial value U ارزش تجارتی
call by value U فراخوانی با ارزش
coupling valve U ارزش اتصال
capital value U ارزش سرمایهای
disvalue U بی ارزش کردن
capital value U ارزش سرمایه
influence value U ارزش تاثیر
capitalized value U ارزش سرمایهای
diagnostic value U ارزش تشخیصی
cost finding U ارزش یابی
declared value U ارزش افهارشده
differential cost U ارزش نهایی
cost account U ذکر ارزش
code value U ارزش رمز
increase in value U افزایش ارزش
critical value U ارزش بحرانی
economic value U ارزش اقتصادی
valence U توان ارزش
calorific value U ارزش گرمایی
final value U ارزش نهایی
face value U ارزش اسمی
face value U ارزش صوری
exchange value U ارزش مبادله
expected value U ارزش منتظره
caloric value U ارزش گرمایی
present value U ارزش فعلی
end value U ارزش انتهایی
depreciation U کم ارزش شمردن
equity capital U ارزش ویژه
heating value U ارزش گرمایی
heat value U ارزش گرمایی
heat of combustion U ارزش گرمایی
gross value U ارزش ناخالص
call price U ارزش اسمی
exchange value U ارزش مبادلهای
salavage value U ارزش اسقاطی
survival value U ارزش بقا
junk U کهنه و کم ارزش
theory of value U نظریه ارزش
value theory U نظریه ارزش
threshold value U ارزش استانهای
wear thin <idiom> U بی ارزش شدن
tinker's dam U چیزبی ارزش
tinker's damn U چیزبی ارزش
surrender value U ارزش بازخرید
surplus value U ارزش اضافی
scrap value U ارزش اسقاطی
salvage value U ارزش بازیافتنی
scale value U ارزش مقیاسی
store of value U منبع ارزش
premiums U اضافه ارزش
premium U اضافه ارزش
subjective value U ارزش ذهنی
capital U ارزش ویژه
truth value U ارزش درستی
undervaluation U کم ارزش گذاری
value date U تاریخ ارزش
value for money U ارزش پول
value in exchange U ارزش مبادله
value in use U ارزش استفاده
value in use U ارزش استعمال
value of assets U ارزش دارائی ها
value of money U ارزش پول
waff U نظر بی ارزش
value as security U ارزش تضمین
use by value U استفاده با ارزش
use value U ارزش استفاده
use value U ارزش استعمال
valorization U تعیین ارزش
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1براى خودت ارزش قائل باش
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com